جدول جو
جدول جو

معنی حسن جلب - جستجوی لغت در جدول جو

حسن جلب
کشیم کوچک، نوعی پرنده ی آبزی مهاجر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسن طلب
تصویر حسن طلب
در ادبیات در فن بدیع طلب کردن چیزی از کسی با زبان شیرین و کلمات دلنشین که در مخاطب اثر کند و صورت الحاح و گدایی نداشته باشد، برای مثال شاها ادبی کن فلک بدخو را / گر چشم رسانید رخ نیکو را ی گر گوی خطا کرد به چوگانش زن / ور اسب خطا کرد به من بخش او را (امیرمعزی - ۶۹۱)، براعه الطلب، ادب السؤال
فرهنگ فارسی عمید
(حَ سَ مَ لِ)
ده کوچکی است از دهستان رستاق خمین شهرستان محلات، 16هزارگزی خمین. دارای 60 نفر جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ مَ لَ)
تهانوی آرد: نزد بلغاء آن است که شاعر یا نثرنگار پس از تمهید مقدمه، شروع بذکر غرض و منظور کند. مانند: ایاک نعبد، و ایاک نستعین. اهدنا... (قرآن 3/1و4). و این موضوع نزدیک به حسن تخلص باشد چنانچه در ’اتقان’ گفته است. و نیز قریب به آن است حسن طلب. و در ’جامع الصنایع’ آرد: حسن طلب آن است که چون چیزی طلب کند، بطریقی طلب کند که به ادب نزدیک بود و با ایهام و لطیفه دلاویز گردد. مانند:
چه حاجتست که مطلوب در میان آرم
زروشنی چو ضمیر تو غیب دان آمد.
و نیز:
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ بُ بُ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. در 18هزارگزی جنوب خاوری فریمان و 6 هزارگزی جنوب باختری شوسۀ عمومی مشهد به فریمان. دامنه و معتدل است. 260 تن سکنۀ شیعۀ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن و میوه جات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ اَ دَ)
خوش رفتاری کردن:
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوۀ صاحب نظری بود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ جُلْ لا)
ابن احمد بن محمد طبری بغدادی شافعی. فقیه، درگذشتۀ 375 هجری قمری او راست: ’المدخل فی الجدل’. (هدیهالعارفین ج 1 ص 271)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران در 4هزارگزی شمال طالقان. کوهستانی و سردسیر است. 401 تن سکنۀ شیعۀ فارسی تاتی دارد. آب آن از رود خانه محلی و محصول آن غلات، بنشن، عسل، خیار، میوه جات مختلف، یونجه و در حدود ثلث سکنه به تهران و مازندران برای تأمین معاش میروند. مزرعۀ دوریان جزء این ده است. راه مالرو دارد
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ چَ لَ)
ابن محمدشاه بن علاءالدین علی بن یوسف بن بالی محمدشاه بن شمس فناری رومی حنفی (840- 886 هجری قمری). او راست: حاشیه بر انوارالتنزیل و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 288) (کشف الظنون). و چند کتاب از وی چاپ شده است. رجوع به معجم المطبوعات و فهرست سپهسالار ج 2 ص 437 و نیز رجوع به فناری و فناری زاده شود
ابن علی بن امرالله بن عبدالقادر حمیدی رومی قاضی. معروف به ابن حنایی و قنالی زاده (953- 1012 هجری قمری). او راست: حاشیه ای بر دررالاحکام و تذکرۀ حسن چلبی. رجوع به هدیهالعارفین ج 1 ص 290 و کشف الظنون و فهرست سپهسالار ج 2 ص 472 و قنالی زاده شود
متخلص به ظریفی. او راست: کاشف الاسرار. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَ لَ)
ابن زین الدین بن عمر بن بدرالدین بن عمر بن حسن بن عمر بن حبیب شافعی دمشقی حلبی 710- 779 هجری قمری). در حلب بزاد و همانجا ساکن بود. او راست: اخبارالدول و جز آن که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 386- 287) و زرکلی (چ 1 ص 236) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حِلْ لی)
ابن علی بن داود، معروف به ابن داود حلی (647- 710 هجری قمری). او راست: ’اکلیل الناجی’ در عروض. و یازده کتاب دیگر او در هدیهالعارفین (ج 1 ص 283) یاد شده ولیکن نام او را به غلط حسین آورده، و نامی از کتاب رجال او نیاورده است و گویا این اشتباه را اسماعیل پاشا از قصص العلماء (ص 303) گرفته باشد. وی کتابی بزرگ در رجال دارد که در ذریعه (ج 10 ص 84) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ هََ بَ)
ابن علی جابر بن صلاح صنعانی یمنی. درگذشتۀ 1079 هجری قمری او راست: دیوان شعر. (هدیه العارفین ج 1 ص 294) (زرکلی 234 از خلاصه الاثر ج 2 ص 30)
لغت نامه دهخدا
(کَ بی ی)
حسن بن علی الکلبی. اولین امیر از امرای کلبیین در صقلیه (سیسیل). او نخست فرمانده سپاه منصورالفاطمی (صاحب افریقیه) بود. آنگاه در سال 336 به ولایت جزیره صقلیه رسیدو شورش گروهی از مردم جزیره را بشدت منکوب و مردم را از خود بیمناک ساخت. در دوران او پادشاه روم تصمیم به استیلای خود در این جزیره گرفت و حسن آمادۀ جنگ گردید و منصور او را به 7000 سوار و 3500 تن پیاده یاری داد و پس از جنگ لشکر روم منهزم گشت و ریو مسخر گردید و حسن در آنجا مسجدی ساخت و از آنجا بازگشت و تا وفات منصور به سال 341 هجری قمری از این جزیره خارج نشد آنگاه معز بعد از منصور به قدرت رسید او کمی در صقلیه ماند و سپس امارت جزیره را به پسرش احمد داد و خود در مهدیه (افریقیه) اقامت گزید و تا زنده بود از خواص معز به شمار می آمد. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 232)
ابن علی. نخستین امیر از امراء کلبی جزیره صقلیه (سیسیل). وی در آغاز از اسیران لشکر منصور فاطمی بود و از طرف وی در336 هجری قمری حاکم سیسیل شد و شورش مردم را با زور فرونشاند. پس قسطنطین پادشاه روم ناوگان دریایی به جنگ او فرستاد. منصور فاطمی ناوگانی که دارای 7 هزار سوار و سه هزاروپانصد پیاده بود به کمک او فرستاد و بر روم پیروز شد و ’ریو’ و ’کالابریه’ را در ایتالیا بگرفت و در شهر ریو مسجدی بساخت و پس از مرگ منصور در341 هجری قمری فرزند خود احمد را بجای خویش نشانید و خود در مهدیه در افریقا بزیست و از نزدیکان معز فاطمی بود تا در 350 هجری قمری درگذشت. (زرکلی چ 1 ص 232)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ لَ بَ / بِ)
شلم. درخت ضرو. (منتهی الارب). کمکامه. اسم فارسی حصی البان. حلتیت الطیب. انگم. کنگام. درختش کلنگو نام است
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ مَ)
نیکی عاقبت. عاقبت بخیر شدن. اشاره به آیۀ قرآن است: طوبی لهم و حسن مآب. (قرآن 29/13).
بخوان تو آیۀ طوبی لهم و حسن مآب.
رجوع به حسن المآب شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عِ)
ابن احمد بن محمد بن هیثم، مکنی به ابومحمد شیعی امامی و ساکن کوفه بود و در پیرامون 400 هجری قمری درگذشت. او راست: ’الجامع’ و ’المثانی’. (هدیه العارفین ج 1 ص 273) (ذریعه ج 5 ص 28)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
یکی از حزون ثلاثۀ معروف به لاد عرب است از آن بنی قضاعه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ طَ لَ)
طلب کردن چیزی را از کسی به کنایت و اشارت پاکیزه، به صورتی که قبح سؤال ظاهر نشود. چنانکه ستودن چیز کسی را پیش مالکش. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به مرآت الخیال ص 118 و نیز رجوع به ترکیبات حسن شود
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ خُ)
خوش خلقی:
حسن خلقی ز خدا میطلبم خوی ترا
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
براعه الطلب: زیبخواست خواستن به گونه ای که در آن نشانه ای از زشتی در یوزگی نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
کشخان بنشاند زجهل و کشخانی پدر پیر را به دربانی (سنائی حدیقه) آنکه زنش فاسد و نابکار است
فرهنگ لغت هوشیار
عسل البنی: گلغر از گیاهان درختی از تیره جاوی ها که بعض گونه هایش بصورت درختچه میباشد و آن خاص نواحی حاره است و برخی انواع آن در نواحی معتدله میروید برگهایش ساده و منفرد و بدون گوشوارک و پوشیده از کرک است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زن جلب
تصویر زن جلب
((زَ جَ لَ))
ویژگی مردی که زنش بدکاره است
فرهنگ فارسی معین